بزرگداشت زادروز دکتر محمد مصدق سخنرانی کورش زعیم در سمینار جبهه ملی واشینگتن، امریکا
۲۶ اردیبهشت ۱۴۰۰ | لینک کوتاه شده :
جمال عبدالناصر رهبر محبوب مصر وقتى که آبراه داریوش (یا آبراه سوئز) را با الهام گرفتن از مصدق در سال ١٩۵۶ ملى کرد، سه کشور انگلستان و فرانسه و اسرائیل به مصر حمله نظامى کردند. این حمله با مقاومت شدید شهروندان بندر سعید و ملت مصر شکست خورد که با میانجیگرى آمریکا و سازمان ملل کنفرانس صلح یالتا برگزار و صلح برقرار شد.
پس از پیروزی، عبدالناصر کتابی نوشت به عنوان «بریدن دُم شیر». آنتونی ایدن در جریان آبراه سوئز به عبدالناصر گفته بود که “سروان ناصر، میدانی که انگلستان شیر است، با دم شیر بازی نکن!”
عبدالناصر این جمله را در پاسخ به ایدن در آغاز کتابش نوشته بود:
“آقای آنتونى ایدن، کدام شیر؟ با ملى کردن کانال سوئز، من دُم این شیر را بریدم و وقتى درحال بریدن دُمش بودم هیچ تکانى نمیخورد! نگاهش کردم دیدم این شیر مرده است. استاد بزرگ من دکتر محمد مصدق با ملى کردن نفت ایران، چند سال پیشتر این شیر را کشته و دندانهایش را هم کشیده بود. من فقط دم یک شیر مردۀ بىدندان را بُریدم.”
در تجلیل از کار مصدق، یکى از بزرگترین خیابانهاى قاهره به نام او نامگذارى شد. بیش از ۶۵ سال است که هیچکس نتوانسته نام این خیابان را عوض کند و هنوز نام مصدق زیباترین خیابان قاهره را زیباتر است.
البته آن شیر دم بریده هم بلایی بر سر مصدق آورد و هم بر سر عبدالناصر.
جواهر لعل نهرو که پس از مهاتما گاندی محبوبترین و نامدارترین رهبر تاریخ هندوستان بشمار میآید نیز پیرو سیاست عدم تعهد مصدق بود. نهرو بارها در سخنانش از مصدق تجلیل کرد و او را پیشگام جنبش عدم تعهد در جهان و مبارزه برای بازیابی غرور ملی، آزادی و شرافت سیاسی میشمرد.
هنگامی که نهرو با دعوت دولت وقت به تهران سفر کرد، نامهای از سوی نهضت ملّی ایران درباره زندانی شدن دکتر مصدق و اعدام دکتر فاطمی و در اعتراض به فشار و خفقان عمومی تسلیم او شد. نهرو موضوع نامه را با شاه در میان گذاشت. شاه پاسخ داد: این افراد بر علیه حکومت قیام کردهاند، خود شما هم به همین جرم به زندان رفتید! نهرو پاسخ داد: زندانبان من انگلیسیها بودند، ولی مردم هند زندان من و گاندی را گلباران کردند. اما زندانبان نخست وزیر ملّی کننده نفت ایران شما هستید!
ما ایرانیان ملیگرا یاد مصدق بزرگ را گرامی میداریم، نه بخاطر اینکه او را برای خود بُت ساختهایم، یا برای اینکه به آرمانهای کنونی خود به عنوان کنشگران ملی یا هموندان جبهه ملی ایران، که همانا برقراری دموکراسی و حاکمیت ملی است هویت و ارزش بیشتری ببخشیم، که البته ارزشمندی این آرمانها ارزش والای خود را در هر حال دارا هستند؛ بلکه برای این است که مصدق برای ما درسی بزرگ و فراموش نشدنی باقی گذاشت، مانند همه مردان بزرگ و خردمند تاریخ که درس عشق به میهن و دفاع از منافع ملی به مردم خود میدهند.
مهمترین درس او این بود که دولت باید بر پایه شایسته سالاری، درستکاری و راستگویی استوار باشد. و این درس که سیاستگزاریهای حکومتی بایستی نخست و پیش از اجرا کارشناسی شود که در راستای منافع کشور و مردم باشد. سیاست هایی که با جامعه جهانی پیوند پیدا میکنند، باید با مطالعه شرایط روز بین المللی، خردورزی و روابط مبنی بر منافع مشترک انجام شود، زیرا ما جزیره نیستیم. سیاستگزاری اگر با شعارگرایی و نادانی و توهم بجای دانایی، و ارزیابیهای یکسونگریانه باشد تنها به فاجعه میانجامد، چنانکه بیش از چهار دهه است که گرفتار آن بوده ایم.
این درس را به ما داد که در هر بحران بین المللی که در راستای تلاش برای احقاق حقوق کشور و ملت بوجود آمده باشد، میتوان با دانش، خردورزی، برنامهریزی هوشمندانه، آگاهی از قانونهای بینالمللی و ارزیابی و توجه لازم به قدرت و توان طرفهای رویارو، پیروز میدان شد. در صحنه بینالمللی، مبارزه باید در عرصه آگاهی، هوشمندی و شعور باشد نه شعار و کوردلی وشمشیر؛ باید فرصتها را شناخت و از آنها سود جُست و اگر فرصتی وجود نداشت، آن را بوجود آورد. مصدق در تمام طول مبارزه اش که هدف آن رهایی اقتصاد کشور از وابستگی، و سیاست کشور رهایی از روحیه سرخورده ملت از استیلای سرطانگونه ابرقدرتهای زمان بود، یک بار شعار نداد، ستیزگری نکرد، پنهانکاری نکرد، خشونت گرایی نکرد، با بستن رسانهها جلوی آگاهی مردم را نگرفت، مخالفان را به بند نکشید، به مردم دروغ نگفت، به جامعه جهانی دروغ نگفت؛ مخالفی را نکشت، و مهمتر از همه، در مبارزهای جهانی که میان ما و ابرقدرتهای زمان برای احقاق حقوق ملت ایران درگرفت، دولت مصدق با خردمندی و رعایت قانونهای بینالمللی در عرصه جهانی با کاربرد قانونهای مورد پذیرش همه جهانیان و با کاربرد بهینه افکار عمومی جهانی، دشمن را در زمین خودش شکست داد. در این راه، نه تنها دولت ایران بلکه هیچ دولتمرد ایرانی منزوی، تحریم یا منفور جهانیان نشد. نه تنها جهان علیه ایران بسیج نشد و دولتمردانمان توهین و استهزای جهانیان را بر نیانگیختند که محبوب و قهرمان جهانیان نیز شدیم.
دولت جبهه ملی مصدق برای نخستین بار در تاریخ چند هزار ساله کشور، حاکمیت ملی را به معنای راستین و جهان پسند آن در ایران برقرار کرد و نه تنها ملت ایران، بلکه همه ملتهای منطقه را نسبت به حقوق طبیعی و سیاسی خود آشنا نمود. این معنای راستین ملیگرایی یا ناسیونالیسم ایرانی است. ملی گرایی ایرانی یعنی گراییدن به ملت، نه به یک فرد یا به یک ایدئولوژی یا به یک ابرقدرت.
از دید مصدق، بازگشت اعتماد به نفس و استقلال فکری کشور که دو سده بود زیر نفوذ و خشونت بیگانگان، و فساد و خیانت فرمانروایان انیرانی کشور از بین رفته بود، مهمتر از هر درآمدی بود که از تولید ملی و پیشرفت اقتصادی کشور بدست نیامده باشد. زندگی کردن با استخراج و فروش ذخایر طبیعی یک کشور شایسته یک ملت هوشمند، کوشا، صنعتگر و نوآور نبود. باید نخست خودباوری ملت بازگردانده شود تا بدون اتکا به درآمد بی زحمت نفت و معادن و مواد خام بتواند با پشتوانه اندیشه و نوآوری و کار و تولید خودش زندگی کند. اعتماد به نفس ملی پیش زمینه استقلال فکری و در نتیجه استقلال اقتصادی و سیاسی است. پیشرانه این خودباوری، ملی گرایی ایرانی بود که مصدق و جبهه ملی ایران بازآورد.
شما اگر تاریخ مبارزه مصدق برای احقاق حقوق ملت ایران را بخوانید، به معنای راستین ناسیونالیسم ایرانی پی میبرید. مبارزه با قدرتمندترین و خطرناکترین دشمن بیگانه که در جنگ جهانی یکم نیمی از جمعیت کشور ما را با بمباران و ایجاد قحطی عمدی عملاً نسل کشی کرده بود، با معزول و تبعید کردن شخص اول کشور ما را تحقیر نموده و اکنون هم سربازان خود را در مرز کشور و ناوگان جنگی خود را در آبهای ایران مستقر کرده بود تا نتوانیم نفتی صادر کنیم.
مبارزه مصدق در شرایطی انجام میگرفت که دموکراسی کامل در کشور برقرار بود، اعلامیه جهانی حقوق بشر رعایت میشد و همه رسانهها و حزبهای مخالف و حتی مزدور بیگانه آزاد بودند، انجام میگرفت. مصدق از پشتیبانی کامل ملت برخوردار بود، زیرا او ایرانی میاندیشید و ایرانی رفتار میکرد. در دورانی بحرانی و حساس، اقلیتهای قومی و مذهبی ما به علت همین دموکراسی و آزادگی
و غرور ملی که خردمندی و عدالت گستری یک دولت ملی در آنان تقویت کرده بود، نه تنها جذب هیچ توطئه تجزیه طلبی برای ناتوان سازی دولت نمیشدند که خود عامل بازدارنده اینگونه توطئهها بودند.
نه تنها نخبگان ما از کشور مهاجرت نمیکردند که بسیاری شهروندان همسایگان برای کار و زندگی به میهن ما میآمدند. چه بسا دولتهای همسایه که آن روزها همبسته و پشتیبان ما بودند و امروزه به علت عملکرد جاهلانه حکومت کنونی دشمنان ما شده رویای کندن پاره ای از تن ما را در سر میپرورانند. در آن زمان چه بسا تکههای جداشدهای که رویای بازپیوستن به مام میهن را در سر می پروراندند. در ناسیونالیسم ایرانی ذره ای احساس برتریجویی نژادی، مذهبی، قومی، عقیدتی، جنسیتی یا سلطه طلبی سیاسی یا گسترش مرزی وجود ندارد. ناسیونالیسم ایرانی با فرهنگ والای خود، با خرد و دانش خود، و با دوستی و همکاری و گرامیداشت ارزشهای فرهنگی و آیینی دیگران، خود را در دل ملتهای دیگر جا کرده بود.
جادوی خرد مصدق، ما را از دو سده سرخوردگی، از خود بیگانگی، فقر اقتصادی، وابستگی سیاسی و ناامیدی اجتماعی نجات داد و کشور تحقیر شده و لگدمال شده ما را در کوتاه مدت به اوج شناسایی و احترام جهانی بالا برد و سربلند کرد. ما مصدق را گرامی میداریم، زیرا او ما را به تواناییهای نهفته در خودمان آشنا نمود و زنگ بیداری ملت را به صدا درآورد. ما اکنون در سده بیست و یکم، پس از چهار دهه اسارت و ذلت به دست بیگانه اندیشان ضد ایرانی بار دیگر بیدار شدهایم، هشیار شده ایم، و دیگر هرگز با دروغ و خدعه دشمنان فرهنگ و تاریخ ما به خواب نخواهیم رفت.
در پایان سخنانم، میخواهم گفته مصدق ۷۱ ساله را در گفتگو با یک خبرنگار فرانسوی به نام آندره بریسو، در ۱۵ ژوئیه ۱۹۵۱، دو سال پیش از کودتای ۲۸ امرداد، بازگو کنم. او به خبرنگار گفت:
“من پیر شده ام. فکر نمیکنم به سن هشتاد برسم. شاید هرگز نتوانم به آنچه برای کشورم آرزو میکنم جامه عمل بپوشانم، ولی مطمئنم دیگران خواهند آمد و پس از من این کارها را به انجام خواهند رسانید. آنها امپریالیستها و شورویها را بیرون خواهند کرد. شاه را یا از بین میبرند و یا اخراج میکنند. او با این که نرم خوست، آرزوی بزرگش این است که جای کورش را بگیرد و همه کاره مملکت شود. فکر نمیکنم حزب توده قادر به گرفتن و حفظ قدرت باشد. همینطور ارتش را توانا برای برخاستن و برپایی یک نظام دیکتاتوری نمی بینم.
امیدوارم سرکردههای شیعه قصد جدی برای ورود به عرصه سیاست نداشته باشند. اگر چنین شود، ایران در آستانه وضعیت فاجعه آمیزی قرار خواهد گرفت که بدواْ همسایگان ایران را در حالت جنگی با ما قرار میدهد. من واقعا از این تشکیلات مذهبی هراس دارم. درست است که ما مسلمان هستیم، ولی در واقع عرب نیستیم و رودرروی سنیها قرار داریم. بدین ترتیب تشکیلات آخوندهای شیعه با آن سلسله مراتب و امکانات اگر به قدرت دست یابد، ما در داخل مواجه با انقلابی خونین خواهیم شد و در خارج باید نتایج جهاد علیه عراق و اردن و سوریه را تحمل کنیم. فکر نمیکنم مصر و حتا اسرائیل مداخله کنند. به هر حال اگر این فرض آخری تحقق پیدا کند، یک آیت اللهی وارد عرصه میشود و نهضتی مالامال از نفرت علیه غرب و حتا ضد یهود و در دشمنی با عربهای سُنی راه خواهد انداخت و ای بسا که خیابانها جای جسد و خون خواهد شد.”
از برگزارکنندگان این همایش سپاسگزارم که این فرصت صحبت را به دادید.
کورش زعیم
شورای مرکزی جبهه ملی ایران