« سی ام تیرماه ، سندی گویا ازجنایات خاندان پهلوی»یاد وخاطره قیام ملی سی تیر۱۳۳۱ را گرامی میداریم-جمال درودی عضوشورای مرکزی جبهه ملی ایران

۲۸ تیر ۱۴۰۲   |  لینک کوتاه شده :

 

درگذرگاه تاریخ روزهایی پدیدمی آیدکه چون ستارگان میدرخشندوهرگزگردوغبارحوادث وگذشت ایام نمیتواندحجابی برروشنایی آنهابکشد. درمبارزات یکصدوبیست ساله ملت ایران بحق بایدگفت که پس ازانقلاب مشروطیت قیام سی تیر، دومین خیزش مردمی برعلیه استبدادواستعماربود. سی ام تیرمکتبی را بنیان گذاشت که درآن درس استقامت،آزادیخواهی، مبارزه، اتحادوهمبستگی راآموخت وتنهاهدف آن استقلال وحاکمیت ملی واعتلای نام ایران بود. درحماسه سی تیرجوانان غیورایران توانستندبادستانی خالی ومشتهای گره کرده وبااراده ای آهنین دربرابرتوپ وتانک وسرنیزه بایستند. فرزندان رشیدملت ایران درغروب روزسی ام تیرخسته وخون آلودچون سربازانی که ازجبهه نبردبازمیگردند درروی آسفالتهای داغ وخونین خیابان ها دست دردست هم سرود پیروزی سردادند. درآن شامگاه تاریخی مردم ایران شاهد دوپیروزی بزرگ بودند، که یکی بازگشت حکومت ملی ومردمی دکترمصدق ودیگری رای دیوان داوری لاهه برحقانیت ایران بود.  

دررویدادهای سی تیر« مصدق ، شاه ، قوام » هریک نقشی داشتند. باهم نگاهی میکنیم به آن روزهای تاریخی.

مصدق درروز۲۵تیر۱۳۳۱درملاقات با شاه ضمن اشاره به تحریکات درباریان وارتش علیه دولت ازاومی خواهدکه پست وزارت جنگ را طبق قانون اساسی خود برعهده گیرد. مصدق درکتاب خاطرات وتالمات به این دیداراشاره ای دارد.

 … نظرخود را به عرض ملوکانه رساندم. فرمودندخوب است اول من چمدان خودم را ببندم وبروم بعد شما اینکاررا تقبل کنید. به عرض رسیدوقتی اعلیحضرت اعتماددارندکه من درراس دولت باشم چگونه اعتماد ندارند که وزارت جنگ را که جزیی از دولت است تصدی نمایم…»

مصدق درساعت هشت بعد از ظهرهمان روزاستعفای خود را به دربار می فرستد :

« پیشگاه مبارک اعلیحضرت همایون شاهنشاهی

 چون درنتیجه تجربیاتی که دردولت سابق به دست آمده پیشرفت کاردراین موقع حساس ایجاب میکند که پست وزارت جنگ را فدوی شخصا عهده دار شودواینکارمورد تصویب شاهانه واقع نشد. البته بهتر است که دولت آینده را کسی تشکیل دهدکه کاملا مورداعتماد باشدوبتواندمنویات شاهانه رااجراکندبا وضع فعلی ممکن نیست مبارزه ای را که ملت ایران شروع کرده است پیروزمندانه خاتمه داد.        فدوی دکتر مصدق ۲۵ تیرماه ۱۳۳۱»

پس ازاستعفا دکترمصدق درب خانه ی خود را بر روی همه بست وحاضرنشد پیامی داده ویامصاحبه ای انجام دهدوحتا با طرفداران خوددرجبهه ملی تماسی نگرفت. خبرناگهانی وغیرانتظار، استعفای دکترمصدق مثل بمب درسراسرمملکت صداکرد. ویک هیجان توام با ناباوری درمردم ایجادکرد. ازصبح روز۲۶تیرتهران تبدیل شده بودبه یک شهرتسخیر شده توسط قوای نظامی. تانکها درکنارکامیون های ارتشی شهررا کاملا دراشغال خودقرارداده بودند . مجلس درمحاصره نظامیان قرارگرفته وارتباط مردم با نمایندگانش قطع شده بود. مجلس بدون حضورنمایندگان  طرفدارمصدق تشکیل جلسه دادودرساعت ۸ بعدازظهررای تمایل به نخست وزیری قوام داد البته با توصیه علاوزیردربار. روزجمعه۲۷تیرماه فرمان نخست وزیری قوام به اوابلاغ شد انتشاراین خبراحساسات وخشم ونفرت مردم رابرانگیخت وازآنجابود که این شعاربرسرزبانها افتاد” یا مرگ یا مصدق ”

قوای انتظامی نیزشدت عمل بخرج دادودرنتیجه درگیریهاصدها نفرکشته وزخمی شدند.              دراینجااشاره میشودبه یادداشتهای یکی ازمهره های وابسته رژیم “حسن ارسنجانی.” او یاروفادار وهمیشه درکنار قوام بود. این یادداشتها ازخیلی مسائل پرده برمیدارد. اووضع جسمانی قوام رادرآن ایام چنین توصیف میکند :

«… قوام السلطنه امروز قوام السلطنه پنچ سال پیش نیست. علاوه برکبرسن دوعمل جراحی روی بدن او کرده اند، قلب اوخوب کارنمی کند یک مرتبه سکته هم کرده یک فشارشدید به او وارد شودحتماخواهد مرد. دراین چند روزه قوام دریک حالت رخوت وبیمارگونه بسرمی بردوگاهی چشمانش بازنمی شود…  باوجود این شرایط جسمانی اورا وادارکرده بودند که نخست وزیری درآن شرایط بحرانی را بپذیرد…» ارسنجانی به عنوان اعتراض به قوام می گوید :«… گفتم که مصلحت آقا نیست خودتان راوارد این بازیها نکنید. طرف حمله وفحش وتهمت واقع خواهید شد. ناگهان قوام السلطنه گفت: بنده تصمیم دارم واردمیدان شوم.همه میدانستیم که قوام السلطنه نسنجیده حرفی نمیزند. فکرکردیم شاید زمینه کاررا روبراه میبند…»

ارسنجانی درادامه می گوید درمنزل قوام السلطنه بودیم که بدون اطلاع ما اطلاعیه دولت ازرادیو خوانده شدکه درآن آمده بود :

«…. وای به حال کسانیکه دراقدامات مصلحانه من اخلال نماید ودرراهی که درپیش دارم مانع بتراشد… دست به تشکیل محاکم انقلابی زده روزی صدها تبه کاررا ازهرطبقه به موجب حکم خشک وبی شفقت قانون قرین تیره روزی سازم … دوره عصیان سپری شده وروزاطا عت ازاوامرو نواهی حکومت فرارسیده است. کشتی بان را سیاستی دیگرآمده … »

انتشاراین اعلامیه نه تنهاباعث رعب و ترس وحشت مردم نشد بلکه هیجان واحساسات ضدحکومتی را برانگیخت.

 ارسنجانی درادامه ی خاطرات خوددررابطه بااعلامیه چنین اظهارنظرمیکند:

« … گفتم آقامعنی این اعلامیه اینست که ازاین ساعت جنابعالی با تمام قدرت روی صندلی نشسته ایدو می توانیدهرکاری بکنیددرصورتیکه به هیچ وجه اینطورنیست. این اعلامیه بسیاربد تنظیم شده وبه عقیده من توطئه ای درکار بوده وخواسته اندشما را بزمین بزنند… محکمه انقلابی چه معنی دارد. قوام السلطنه بااوقات تلخ گفت خیلی هم خوب بود… گفتم حالا ممکن است بفرماییدچه کسی متن اعلامیه را تنظیم کرده است؟ گفت خودم نوشته ام. گفتم شماکه فرصت نداشتید، دیشب ساعت یک بعد ازنیمه شب به رختخواب رفتیدوصبح هم که ازساعت شش بیداربودیدومشغول پذیرایی. نکند کسی شاهکاری زده است. گفت نه خیرخودم نوشتم وحالا که خوانده شد شما هم بگویید خوب است. گفتم خودتان بدانید که کاربسیار بدی بود وچنین اشتباهی را درتمام عمرتان مرتکب نشده بودید…»

البته درهمان روزشایع شدکه این اعلامیه دردربارتهیه ومستقیما به اداره رادیوفرستاده شده است و درنتیجه قوام دربرابریک عمل انجام شده قرارگرفته. زیرا قوام به خوبی میدانست درشرایطی که پشتوانه مردمی ندارد. ارتش دراختیارش نیست، به نمایندگان مجلس نمی توانداعتماد کند، بنابراین انتشارچنین اعلامیه ای چه مفهمومی میتوانست داشته باشد.

درهمان روز فرماندار نظامی اعلامیه شدید الحنی انتشارداد ودرآن ازفراکسیون نهضت ملی خواست که مردم را به آرامش دعوت کنند.

 ارسنجانی بشدت به این اعلامیه اعتراض داشت :

«… به علوی مقدم گفتم معنای آن چیست دولت برای حفظ آرامش ازمخالفین خوداستمدادمیکند؟ با انتشاراین اعلامیه ثابت میشودکه اساسا مملکت دردست جبهه ملی است وهمه مردم مطیع وفرمانبردار آنهاهستند…»

ارسنجانی در پایان یادداشتها میگوید :

«… روزسی تیر باتفاق قوام به سفارت آلمان درپل رومی رفتیم. درساعت پنج و نیم قوام بطرف سعد آباد به حرکت درآمد ولی چند دقیقه پس ازحرکت که اطمینان دارم هنوز به سعدآباد نرسیده بود خبراستعفای اواز رادیو پخش شد… قوام باعصبانیت اظهارداشت این جوانک چگونه مرابازیچه خودقرارداده ومرتب به نام من اطلاعیه صادرمیکند… به راننده گفت برگردمن دیگربااوکاری ندارم … »

این بود ظاهرنقش قوام درآن وقایع .

ازطرف دیگرمردم و جبهه ملی و نمایندگان فراکسیون طرفدارمصدق درمجلس عملا وارد مبارزه شدند و با اعلامیه ها وراه پیمایی و تظاهرات خیابانی ازحکومت مصدق پشتیبانی کردند. فراکسیون نهضت ملی اعلامیه ای منتشر کرد و درآن ازمردم خواسته شد که با استقامت به راه خود ادامه دهند. و روزسی تیر را درسراسرکشورتعطیل عمومی اعلام کردند ودر اعلامیه آمده بود که “…  با نهایت آرامش و متانت در این جنبش ملی شرکت نمایند … “

درروزسی تیرقوای انتظامی بکمک ارتش راه پیمایی مردم راطبق دستوربخون کشیدند. ولی مردم درروزسی تیرحماسه هاآفریدندوموفق شدند توطئه ایکه سفارت انگلیس ودرباربرای براندازی حکومت مصدق واعاده قدرت بدست شاه دیده بودند بشکست منجرشود.

این چیکده ای بود ازرخداد های پنج روزه پایانی تیر ماه ۱۳۳۱ . حال پرسش اینست هر یک ازاین سه تن ” مصدق، شاه، قوام” دراین قیام مردمی چه نقشی داشته اند. دست چه کسی بخون ملت آغشته شده؟ مصدق پس ازاستعفا خود را درخانه محبوس کرد وکوچکترین ارتباطی باخارج نداشت. قوام السلطنه با تمام کیاست وسیاستی که داشت بعلت کهولت وعدم درک موقیعت زمانی درباتلاقی قرارگرفت که لحظه به لحظه درآن بیشترفرورفت. ودرنتیجه گرگ یوسف ندریده ودهان آلوده شد.!

ولی شاه که هیچگاه تمایلی به حکومت مصدق نداشت واگرمدت زمانی مجبور به تحمل آن شده تنها بعلت فشارافکارعمومی وپشتیبانی ملت ازدکتر مصدق بود. شاه ازاستعفای مصدق خواست نهایت بهره برداری را بنفع خود بکندوسناریویی تنظیم کردوآن را به اجرا درآورد. اوقوام السلطنه را که یک چهره شناخته شده بوددرمقابل مصدق قراردادوخوددرپشت آن قرارگرفت. درحالیکه کارگردان اصلی کلیه وقایع آن پنج روزشخص شاه بود . به دستورمستقیم اوارتش خصمانه وارد صحنه شده وبه کشتارمردم پرداخت. شاه براین باوربودکه باایجادرعب وحشت مردم رابه خانه بازخواهدگرداندومجلس را منحل کرده وبه دست قوام مسئله نفت را بنفع انگلستان حل خواهد نمود. مصدق این خطررا احساس کرده ودرخاطرات خود باآن اشاره دارد …

“… چناچه قوام السلطنه آن اعلامیه کذایی اش را نمی دادوبامخالف صریح مردم مواجه نمی شدودولت خود را تشکیل میداد وقبل ازآنکه دادگاه اعلام رای کند دولتین ایران وانگلیس روی این نظرکه اختلاف درمصالح دولتین نیست دعوی خود راازدیوان لاهه پس میگرفتندوکاربه نفع دولت انگلیس تمام میشد … و سپس قوام برای همیشه از گردونه سیاسی ایران خارج میشد وشاه باهمیاری سیاستهای خارجی یکه تازمیدان میشدوحکومت استبدادی خودرا مستحکم می کرد. آنچه درسناریوگنجانده نشده بود قدرت ونیروی ملت بود. “

هم میهنان ازسی تیربیاموزیم چگونه میتوان با اتحاد وهمبستگی واستقامت بدون همیاری بیگینگان پیروزشد.

امروزبجای آنکه بخواهیم به گذشته بازگردیم … بجای آنکه دراندیشه تکه تکه کردن ایران باشیم … بجای آنکه به انتخاب بین بدوبدتر فکرکنیم … بجای آنکه آزادی رادرکوله پشتی سربازان بیگانه بجوییم … بجای آنکه دربرابرهم صف آرائی کنیم … بجای همه این افکار نادرست دست دردست هم دهیم وبسازیم ایرانی را آنطورکه شایسته آن است.

 

                                                            

                                                                                     ۲۸ تیر ۱۴۰۲