اهمیت احزاب در جامعه امروز ایران- امیر رزاقی جامعه شناس و پژوهشگر علوم اجتماعی *هموند جبهه ملی ایران(سامان ششم)

۱۷ دی ۱۳۹۷   |  لینک کوتاه شده :

 


بدون تردید در جهان امروز، از مهم ترین تشکل های فراگیر مردمی، احزاب سیاسی هستند. حزب یک تجمع سیاسی سازمان یافته با اصول، عقاید و مرام و مسلک واحد است. حزب از ابزارهای استقرار حکومت مردم بر مردم و نقطه غلیان سیاست ورزی و رقابت قانونمند شهروندان برای در دست گرفتن مدیریت کلا ن جامعه است.
اهمیت احزاب و نقش آنها در توسعه سیاسی جامعه نیازمند تاکید و تکرار نیست. برای نیل به آرمان های بزرگ اجتماعی ملی هیچکس نمی تواند به طور فردی و بدون داشتن یک تشکیلات پشتیبانی کننده به اهداف خود برسد. بنابراین به منظور رسیدن به اهداف بلندمدت چاره ای جز تشکل و تحزب نیست.
یکی از مشکلات ساختاری در کشور ما نقصان در احزاب و جریان های متشکل است، جریان هایی که مطالبات خود را که از بستر اجتماعی برخاسته در قالب های مشخصی دسته بندی و آن را به حاکمیت و دولتمردان ارائه کند.
حزب بهترین تشکل مشکلات و مسایل کشور را مورد بحث و کندوکاو قرار می دهد و نتایج آن بررسی ها را به هیات های حاکمه و مردم بالفعل یا بالقوه کشور منتقل می سازد.
بسیاری از احزاب در ایران اغلب از بالا یعنی از راس هرم (از سوی حاکمیت، قدرت) تشکیل شده است، به طور مثال؛‌ حزب رستاخیز در قبل از انقلاب و حزب جمهوری اسلامی در پس از انقلاب سال ۱۳۵۷، که البته هیچ کدام ماندگار نشد.
اصولا هر کشوری که بخواهد از نظام حزبی برخوردار باشد باید به طور عمیق در فرهنگش روحیه همکاری وجود داشته باشد. از اینرو ما از معدود کشورهای دنیا هستیم که از یکصد سال پیش ( از مشروطه) دنبال نظام حزبی رفتیم اما هنوز هم نتوانستیم در این زمینه کاری انجام دهیم. یکی از مهم ترین دلایل ریشه ای آن را می توان در تفردگرایی مان باز جستجو کرد، به نظر می رسد از منظر مقایسه ای ما یکی از فردگراترین جامعه جهان هستیم؛ یعنی جامعه ای که در آن حس تعاون، همکاری، رسیدن به اجماع نظر و گوش کردن به همدیگر نه تنها در حرف که در عمل بسیار ضعیف است. به سختی مسئولیت کار خود را می پذیریم. به همین دلیل، تشکل در میان ما پا نمی گیرد. آلمان و ژاپن را می توان دو کشوری دانست که جمع گراترین جوامع جهانی اند تفاهم در آنها بسیار بالاست.
درجامعه ای که در آن قرارداد اجتماعی و فرهنگ جمع گرایی شکل گرفته است، در آن تفاهم و انسجام و زمینه تحزب و حزب گرایی وجود دارد. با وجود نبود فرهنگ جمع گرایی و وجود من های کاذب و مخرب در این سرزمین نمی توانیم کار جمعی کنیم هر آنچه هم که در تاریخ ۱۵۰ ساله ما تحت عنوان یک حزب بوده، تحت الشعاع یک فرد و گروه (باند) و تمایلات و منافع فرد یا آن گروه قرار داشته که حزب را هدایت کرده است. پس ما تا زمانی که این مشکل «تفرد» را در فرهنگ ایرانی حل نکنیم، نمی توانیم به طرف همکاری برویم و دستور کار و اولویت های جمعی با همدیگر تعریف کنیم. این مسأله شاید یکی از چالشی ترین موضوع فرهنگی ما درکار جمعی بویژه حزبی است.یکی دیگر از دلایل عمده عدم تحزب در ایران نبود تربیت سیاسی، یعنی نبود فرهنگ مردم سالا ری، مشارکت سیاسی و حزب گرایی است. دلیل پدید نیامدن این فرهنگ هم آن است که:ـ یکم : نقش واقعی حزب (مخصوصاج احزاب اقلیت) نقد هیات حاکمه و ابراز وجود به عنوان قدرت بدیل برای به دست گرفتن حکومت است. در ایران اما، به تشکیل چنین احزابی فرصت داده نشده است زیرا حکومت ها یا بر اثر وابستگی به قدرت های بیگانه (در مقاطعی) یا متکی بودن به درآمدهای نفت (در مقاطع دیگر) و با استفاده مستقیم از بسیج توده ای عامه مردم در مقاطع زمانی ویژه (اعم از انتخابات، رفراندوم، رویارویی با تهدیدهای خارجی یا داخلی) خود را از داشتن احزاب و تشکل های سیاسی مستمر حامی بی نیاز احساس کرده اند.
ـ دوم آنکه : ساختار سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی ما با نبود فرهنگ دموکراسی به طور عام و عدم آگاهی سیاسی کافی شهروندان از لزوم حضور مستمر و سازمان یافته در مبارزه، مشارکت و رقابت سیاسی بستر مناسبی برای ایجاد احزاب نبوده و نیست.
کاوش در تاریخ سیاسی معاصر و حتی نگاه به پشت سر برای بازبینی اشتباهات سیاسی در جامعه ایرانی هراس انگیز است. چنین کاوش ها بازبینی هایی، تجربه های تلخ جامعه و سیاهی ها و اشتباه کاری های پیشینیانمان را برملا می کند و راز و رمز شکست هایمان و فاصله وضع مطلوب از وضع موجود را نشان می دهد. این که چرا ایران به رغم تلا ش های ایثارگرانه مردمش، امروز یکصد سال پس از جنبش مشروطه، هنوز در همان مساله آغازین عصر مشروطیت در جا می زند، این مساله ای است که بدان باید پاسخ داد.
پس به رغم این که بازنگری تاریخ یکصد ساله اخیدر ایران اما، به تشکیل چنین احزابی فرصت داده نشده است زیرا حکومت ها یا بر اثر وابستگی به قدرت های بیگانه (در مقاطعی) یا متکی بودن به درآمدهای نفت (در مقاطع دیگر) و با استفاده مستقیم از بسیج توده ای عامه مردم در مقاطع زمانی ویژه (اعم از انتخابات، رفراندوم، رویارویی با تهدیدهای خارجی یا داخلی) خود را از داشتن احزاب و تشکل های سیاسی مستمر حامی بی نیاز احساس کرده اند.ر برای ما خوشایند نیست، باید آن را بکاویم و درس بگیریم تا مبادا دوباره اشتباهات گذشته را تکرار کنیم